10 فیلم جنون آمیز که باعث می شوند به سلامت روان خود شک کنید
به گزارش دانشنامه آریایی، این تصور غلط نزد بسیاری از مخاطبان سینما وجود دارد که سینما صرفا وسیله ای است برای تفریح و گذراندن اوقاتی خوش. بسیاری فقط برای چند ساعت فراموش کردن این جهان و مشکلاتش فیلم می بینند و دوست دارند به وسیله سینما ساعات خوشی را سپری نمایند. اما باید این نکته را در نظر گرفت که بعضی از فیلم ها کاری دقیقا برعکس این موضوع را انجام می دهند؛ یعنی ساخته می شوند که شما را به فکر فرو ببرند. حتی دسته کوچک تری از فلیم ها هم وجود دارند که فقط برای به هم ریختن اعصاب تماشاگر ساخته می شوند. در این فهرست سراغ همین دسته از آثار رفته ایم؛ فیلم هایی که مخاطب را تا مرز جنون پیش می برند و باعث می شوند که او نسبت به سلامت روان خود شک کند. خلاصه که فیلم درباره سلامت روان هر روزه ساخته می گردد، مسیر عکسش را اما کمتر اثری در پیش می گیرد.
این که بعضی از مخاطبان سینما، این هنر را فقط برای سرگرم شدن می خواهند، اصلا چیز بدی نیست. اتفاقا این نگرش نسبت به سینما بیش از هر نگرش دیگری هوادار دارد. این که بعضی دیگر از دیدنگران هم چیزهای بیشتری طلب می نمایند و دوست دارند فیلمی آن ها را به چالش بکشد، چیزی معمول در عالم سینما است. اما این که دیدنگری دوست داشته باشد به دیدنی فیلمی بنشیند که قدرت تحملش را به چالش می کشد، چندان معمول نیست. چنین مخاطبی البته در عالم سینما کم نیست. در مقیاس کوچکتر اصلا دیدنی هر فیلم ترسناکی بخشی از همین فرایند است؛ چرا که در نهایت دیدنگرانی به پای این فیلم ها می نشینند که دوست دارند احساس ترس را تجربه نمایند. از دید بسیاری این تمایل به ترسیدن چندان طبیعی نیست اما بالاخره چنین مخاطبی وجود دارد.
اما ما در این فهرست باز هم با فلیم هایی طرف هستیم که پا را فراتر می گذارند و اصلا به قصد آزار و اذیت مخاطب ساخته شده اند. یعنی محال است که این فیلم ها را ببینید و این تصور برای شما پیش نیاید که فیلم ساز هدفش از نمایش این دنیای دیوانه وار چیست؟ آیا او واقعا در حال آزار و اذیت ما است؟ این درست که هر مخاطبی از پس دیدنی این آثار برنمی آید اما اگر حوصله کنید و یکی از آن ها را تا به سرانجام ببینید، متوجه خواهید شد که سینما چه هنر والایی است و چه توانایی گسترده ای در زنده کردن و ایجاد احساسات یک سر متضاد در دیدنگرانش دارد. شناخت این قسمت سینما نه تنها اصلا چیز بدی نیست، بلکه ممکن است با مخاطبش کاری کند که هوادار دائمی این فیلم ها شود؛ آثاری که باعث می شوند نسبت به سلامت عقل خود شک کنید.
10. به خلاء وارد شو (Enter The Void)
- کارگردان: گاسپار نوئه
- بازیگران: پاز د لا ورتا، نا تانل براون و سیریل روی
- محصول: 2009، فرانسه، آلمان و ایتالیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.2 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 73٪
گاسپار نوئه یکی از فیلم سازان موج نوی افراطی در سینمای فرانسه است. این موج افراطی که حیاتش به همین قرن حاضر بازمی شود، شامل حال آثاری می شود که خشونت را به اشکال مختلف به من و شما نمایش می دهند. در واقع هنرمندان این دسته هیچ ابایی از نمایش بی پرده خشونت ندارند. البته ساز و کار نمایش خشونت نزد هر کدام از آن ها فرق دارد.
ممکن است کسی مانند جولیا دوکورنائو سازنده خام (Raw) و تیتان (Titane) که با این دومی نخل طلای کن را هم برد، پیدا شود و مستقیما به سمت سینمای ترسناک حرکت کند و ممکن است کسی مانند گاسپار نوئه هم پیدا شود که بیشتر به فضاسازی های دیوانه وار علاقه دارد و دوست دارد مخاطب را در مکانی رها کند که به مرداب می ماند وشخصیت هایی بسازد که در این مرداب هر چه دست و پا می زنند، بیشتر فرو می روند.
در به خلاء وارد شو دقیقا با چنین اثری طرف هستیم. فیلم ساز علاقه ای به تعریف کردن داستان به شیوه ای معمول ندارد. مخاطب هم گمان می نماید درون فضایی پر از غبار و تاریک گرفتار آمده که هیچ چیزش سر جایش نیست. این مکان که از دید فیلم ساز به خلاء می ماند قرار است احساس پوچی را به ما منتقل کند. کیست که نداند درک احساس پوچ بودن همه چیز این هستی، یکی از بدترین احساسات دنیا است. گاسپار نوئه در این جا توانسته این کار را به خوبی انجام دهد.
از سوی دیگر طراحی گرافیکی اثر و قاب بندی های آن هدش ربا است. قاب های فیلم ساز در یک هماهنگی باشکوه با نورپردازی احساسی از سردرگمی را به مخاطب منتقل می نمایند تا دنیا پیچیده فیلم ساز شبیه به یک هزارتو جلوه کند. در چنین قابی است که حضور ما در این هزارتو آزار دهنده به نظر می رسد و مخاطبش را تا مرز جنون پیش می برد. فیلم ساز برای ساخته شدن این دنیا کوشش نموده که از المان های هنر سوررئافهرستی هم استفاده کند و دنیای بسازد که مرزی بین خیال و واقعیتش وجود ندارد. این هم عامل دیگری است که دیدنگر را دچار سردرگمی می نماید.
پسری در شهر توکیو به فروش قرص های روانگردان مشغول است. خود پسر هم حال و روز خوشی ندارد و مدام در شرایطی مانند خلسه به سر می برد. روزی او وارد یک توالت عمومی می شود و دیگر نمی تواند از آن خارج شود …
9. کله پاک کن (Eraserhead)
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: جک نانس، شارلوت استیوارت
- محصول: 1977، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.3 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 90٪
مانند مورد قبلی فهرست یعنی فیلم به خلاء وارد شو در این جا هم با اثر سوررئالی طرف هستیم که شخصیت اصلی آن در یک هزارتوی بی سرانجام گرفتار آمده که انگار ساخته و پرداخته فکر خودش است. اگر در آن فیلم گاسپار نوئه تاثیر قرص های روانگردان بهانه ای می شود برای ورود به این هزارتو، دیوید لینچ هیچ شرح معینی برای تشریح موقعیت شخصیت اصلی خود نمی دهد. از همان ابتدا او دنیای دیوانه وار می سازد که منطق خودش را دارد؛ دنیای که هیچ چیزش طبیعی نیست و تنها موجود معمولی حاضر در آن انسانی است که بی هدف روزگار می گذراند و در جایی شبیه به زباله دانی زندگی می نماید.
دیدن یک انسان معمولی در یک دنیای عجیب و غریب و به شدت ترسناک اولین عاملی است که باعث می شود دیدنگر از دیدن آن چه که بر پرده اتفاق می افتد، زده شود و کمی هم بترسد. این که انسانی معمولی زیستن در دنیایی سیاه و سفید، چرک و بدون منطق طبیعی را پذیرفته به خودی خود ترسناک است. اما عامل بعدی در ایجاد احساس انزجار در مخاطب، ساختن دنیایی کابوس گونه است. از اول فیلم من و شمای مخاطب احساس می کنیم که درون یکی از خواب های ترسناک خود گرفتار شده ایم و هیچ راه فراری هم از آن وجود ندارد.
در چنین قابی است که دیوید لینچ بزرگ پا را فراتر گذاشته و آغاز به آزار و اذیت همین انسان معمولی می نماید. از جایی به بعد این شخصیت کم می آورد و دیگر نمی داند که باید چه کند. دنیا اطرافش که به یک زباله دانی بزرگ می ماند او را زیر پایش له می نماید تا مرد وا دهد. عجیب این که ما هم این موضوع را با تمام وجود احساس و تصور می کنیم که در کنار مرد در حال له شدن هستیم. نکته دیگری که مخاطب را تحت فشار قرار می دهد، تنهایی بی سرانجامی شخصیت اصلی است. او انگار آخرین بازمانده بشر روی کره زمین پس از یک آخرالزمان و نابودی نسل آدمی است.
مهم ترین نکته در پیروزیت فیلم فضاسازی خیره نماینده آن است. دیوید لینچ به وسیله ساختن همین فضا است که پیروز می شود من و شما را تا سرانجام با خود همراه کند. از سوی دیگر باید این فیلم را به خاطر ارزش های تاریخ سینمایی آن هم دید. بالاخره با یکی از آثار نمادین سینمای سوررئافهرستی طرف هستیم. از سوی دیگر این اولین فیلم بلند دیوید لینچ در مقام کارگردان است. فیلمی که باعث می شود دیدنگرش نسبت به سلامت روان خود شک کند.
هیچ داستان چند خطی نمی توان برای این فیلم دیوید لینچ تعریف کرد و به هیچ وجه نمی توان قصه آن را در قالب کلمات اعلام کرد؛ فقط باید آن را دید و با اتفاقات غریبش همراه شد.
8. بازی فکر (Mind Game)
- کارگردان: ماساکی یوسا
- بازیگران: کوجی ایمادا، سایاکا مائدا و تاکشی فوجی
- محصول: 2004، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
نکته اول این که بازی فکر انیمه خشنی است. فارغ از این که شخصیت اصلی آن در نهایت در یک برزخ بی سرانجام گیر می نماید و مجبور است که مرگ خود را مدام به دیدن بنشیند، یک سری سکانس خشن در داستان وجود دارد که باعث می شود بازی فکر مناسب مخاطب دل نازک نباشد. گرچه فیلم های این فهرست هیچ کدام برای چنین مخاطبی مناسب نیستند اما این یکی به خاطر بی پروایی اش در نمایش خشونت باید با احتیاط بیشتری مورد توجه قرار گیرد.
از سوی دیگر این انیمه یک اثر تجربی است و داستان به آن معنای متداولش در آن جایی ندارد. آثار تجربی هدفشان قطعا جذب دیدنگر عام نیست و در پی چیزهای دیگری هستند. برای همراه شدن با فیلم بازی فکر باید با حال و هوای آن همراه شد. اگر پیروز به انجام این کار نشوید، قطعا دیدنی اثر تا به سرانجام کاری طاقت فرسا خواهد بود. اصلا خصوصیت آثار تجربی همین است؛ آن ها هیچ کوششی برای سرگرم کردن مخاطب خود انجام نمی دهند. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که شیوه گرافیکی کار هم چندان معمول نیست.
بازی فکر اثر غریبی است. فیلم ساز کوشش نموده از همه جا تکه ای بردارد و به شیوه دیگری از آن استفاده کند. از اشاره به فیلم های رانک کاپرا تا اشاره به عناصر مذهبی در فیلم وجود دارند. این چنین با دنیای دیوانه وار طرف هستیم که به یک هزارتو می ماند که همه نوع اتفاقی در آن ممکن است که به وقوع بپیوندد و کولاژی است که همه نوع چیزی در آن یافت می شود. این خاصیت کولاژگونه آن قدر بی حد و مرز است که به عامل دیگری تبدیل می شود که مخاطب را تا مرز جنون پیش می برد.
از سوی دیگر فیلم ساز با نمایش دنیا برزخی پس از مرگ شخصیت اصلی کوشش دارد که به شکلی نمادین بین این برزخ و بیکاری و روزمره گی او در ابتدای داستان پلی بزند و این دو را به هم وصل کند. البته این کار به شکل آزاردهنده ای انجام می شود؛ چرا که هدف فیلم ساز تلنگر زدن به دیدنگرش هم هست.
نیشی جوان بیست ساله سردرگم و بیکاری است که دوست دارد روزی هنرمندی در زمینه کتاب های مصور شود. او روزی با دوست دوران کودکی خود در مترو برخورد می نماید. دوستش او را به رستوران خانوادگی خود می برد و به اعضای خانواده اش معرفی می نماید. در همان لحظه اعضای یک دار و دسته یاکوزا وارد رستوران می شوند و پدر آن دوست را تهدید می نمایند. کار بالا می گیرد و دو طرف درگیر می شوند. نیشی که بعد از کلی کلنجار رفتن با خود ناگهان شجاع شده و آغاز به یاری می نماید، به وسیله گلوله یکی از یاکوزاها کشته می شود. حال نیشی را در دنیا پس از مرگ می بینیم که مجبور است مدام لحظه مردن خود را دیدن کند …
7. تولد (Begotten)
- کارگردان: سی الیاس مریج
- بازیگران: برایان سالزبرگ، دانا دمپسی و استیون چارلز بری
- محصول: 1989، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 5.6 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 70٪
تولد هم مانند فیلم های قبلی فهرست اثری است سوررئال و شدیدا خشن، البته این یکی خیلی راحت به نمایش مثله شدن اعضای بدن می پردازد.. حقیقتا پیشنهاد کردن این فیلم به دیگران برای دیدن چندان کار علاقلانه ای نیست؛ چرا که خشونت از هر قابش بیرون می ریزد و فیلم ساز کاری ندارد جز این که من و شما را از هر آن چه که بر پرده می بینیم، منزجر کند. حتی دیدنگر علاقه مند به ژانر وحشت هم شاید نتواند این همه جنون جاری در قاب را تحمل کند و از جایی به بعد کم بیاورد و نیمه کاره فیلم را رها کند. و شاید تا مدتی هم فیلم نبیند.
از سوی دیگر تولد یک اثر صامت و سیاه و سفید است. اثری که انگار از دل دوران باشکوه سوررئالیسم در دهه 1920 میلادی زاده شده، با المان های ژانر وحشت ترکیب شده، چندتایی سکانس منزجر نماینده و جنون آمیز به آن اضافه شده و در نهایت به دست ما رسیده تا توان تحمل دیدنگر را به چالش بکشد و کاری کند که او نسبت به سلامت عقل خود شک کند. خلاصه که تولد یک فیلم درباره سلامت روان است، که مخاطبش را به سمت جنون هل می دهد.
تصاویر فیلم شبیه به ترسناک ترین کابوس های ما است. این موضوع را حتی می توان با یک سرچ ساده و دیدن عکس های تولد هم مشاهده کرد. انگار کسی که آن را ساخته آدمی طبیعی نیست که شبیه به من و شما فکر می نماید. تولد این احساس را به مخاطبش می دهد که گویی در دل جهنم ساخته شده و اثری انسانی نیست. این فیلم تجربی از آن دسته فیلم ها است که پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم کالت را دارند؛ اتفاقی که عملا افتاده و عده ای بنا به دلایلی غیر از دلایل سینمایی دوستش دارند.
نوشتن یک داستان چند خطی ساده بر این فیلم کار ساده ای نیست. اتفاقات و موقعیت هایی پشت سر هم ردیف می شوند که همه را به راحتی نمی توان تحلیل و تفسیر کرد. باید تولد را دید؛ یا با آن همراه می شوید و یکی از عجیب ترین احساسات را حین فیلم دیدن تجربه می کنید یا رهایش می کنید و سراغ فیلم دیگری می روید. اما داستان غریب یک فیلم درباره سلامت روان:
مردی وارد کلبه ای شده و سپس خودش را کشته و تمام جوارحش را به بیرون می ریزد. زنی پس از به دنیا آوردن فرزندش قصد جانش را می نماید. کسانی پیدا می شوند و فرزندش را می ربایند. ناگهان زن از ناکجا بر سر آن ها آوار شده و در ظاهر فرزندش را نجات می دهد اما دوباره خودش قصد جانش را می نماید و …
6. اتاق ممنوعه (The Forbidden Room)
- کارگردان: گای مدین
- بازیگران: روی دوپویس، کلارا فوری و لوییس نگین
- محصول: 2015، کانادا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 96٪
هر کسی از چیزی می ترسد و هر کسی به شیوه خودش با ترس هایش روبه رو می شود. گای مدین فیلمی درباره همین موضوع ساخته است. در فیلم یک زیردریایی وجود دارد که ماه ها در اعماق دریا گرفتار شده و انگار هیچ راه خلاصی از آن وجود ندارد. حال گای مدین به شخصیت هایش نزدیک شده و در چنین چارچوبی به نمایش ترس های آن ها می پردازد. برای رسیدن به این مضمون و ساختن یک فیلم درباره سلامت روان، او اول باید به درون تک تک شخصیت ها نقب بزند. پس در عمل باید ترجمان تصویری مناسبی برای حالات فکری شخصیت ها که همان احساس ترس است، پیدا کند.
در چنین چارچوبی است که همان المان های آشنای هنر سوررئافهرستی در این فهرست، خود را دوباره به رخ می کشند. دنیا دیوانه واری که فیلم ساز با ساختن یک فیلم درباره سلامت روان در برابر ما قرار می دهد چنان ترسناک است که انگار از یک کابوس تمام نشدنی سرچشمه می گیرد؛ واقعا هم چنین چیزی وجود دارد. بالاخره با ترس های تمام نشدنی عده ای آدم سر و کار داریم که هر لحظه با وحشت از مرگ دست و پنجه نرم می نمایند. در چنین بستری تصاویر مالیخولیایی فیلم یکی یکی از برابر دیدگان ما رد می شوند تا ما هم با تمام وجود ترس جاری در قاب را احساس کنیم.
در مقدمه گفته شد که تمام فیلم های عالم برای سرگرم کردن ما ساخته نمی شوند. گاهی فیلمی بر پرده نقره ای نقش می بندد که میخواهد ما را در تجربه ای که محال است در زندگی عادی از سر بگذرانیم، شریک کند. اتاق ممنوعه چنین فیلمی است و قرار است تجربه ای نزدیک به مرگ را برای ما بازسازی کند. به همین علت هم این قدر بی پروا است. اما فیلم ساز به هیچ کدام از این ها راضی نیست. او روایتش را حتی از این هم دیوانه وارتر می نماید.
در ادامه داستان بدون هیچ مقدمه و هیچ شرحی سر از همه جا درمی آورد؛ از یک مزرعه گرفته تا بالای یک کوه. این روایت های تو در تو، لایه لایه روی هم جمع می شوند تا از یک فیلم درباره سلامت روان، اثری بسازند که قرار است شما را به فکر فرو ببرد. از جایی به بعد نمی توان حدس زد که کدام قسمت فیلم زاییده خیال شخصیت ها است و کدام بخش نیست. آن چه که بر پرده نقش می بندد بیشتر تصاویری است که از فکر هایی آشفته سرچشمه گرفته و همین هم دیدنی فیلم را به عملی سخت تبدیل می نماید. اتاق ممنوعه عملا فیلمی است که مخاطبش را در مرز میان آسمان و زمین معطل نگه می دارد.
خدمه یک زیردریایی ماه ها است که در اعماق دریا گرفتار شده اند. آن ها اگر به سطح آب برسند کشته خواهند شد. از سوی دیگر زیاد هم نمی توانند زیر آب بمانند. چرا که سطح اکسیژن رو به کاهش است. یکی از اعضای گروه تصمیم می گیرد که کاری کند و خود را به اتاق کاپیتان برساند. دیگران هم با او همراه می شوند اما از جایی به بعد گویی قدم در سرزمین ناشناخته ها می گذارند و …
5. ساعت (The Clock)
- کارگردان: کریستین مارکلی
- بازیگران: ویدئو آرت و بدون بازیگر
- محصول: 2010، بریتانیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.9 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: -
ساعت یک ویدئوآرت 24 ساعته است. اگر تمایل دارید که یک روز آدینه یا هر روز تعطیل دیگری خود را حسابی مجازات کنید می توانید به دیدنی این کار تجربی کریستین مارکلی بنشینید که مونتاژی از تصاویر سینمایی یا تلویزیونی است که در آن ها زمان به شکل واقعی نمایش داده می شود. یعنی کریستین مارکلی خودش و تیمش را هم مجازات نموده تا بتوانند این فیلم را بسازند. او به همراه همکارانش نشسته، کلی فیلم و تصاویر تلویزیونی را زیر و رو نموده تا در نهایت بتواند تصاویری را جمع کند و کنار هم قرار دهد که 24 ساعت کامل را نمایش می دهند.
اگر این کار دیوانگی و جنون نیست، پس چیست؟ پس اگر در این فهرست دنبال یک فیلم درباره سلامت روان می گشت و دوست دارید که به سالم بودن خود و سازنده اش شک کنید، این تجربه زجرآور می تواند پیشنهاد خوبی باشد! ایده ساختن این ویدئو آرت در سال 2005 شکل گرفت. در آن موقع جناب مارکلی با گالری White Cube در لندن همکاری داشت و قرار شد تصویری هنری برای نشان دادن زمان روی یک صفحه بزرگ خلق کند. این ایده توسعه یافت و در نهایت به همین کاری که الان در برابر شماست، تبدیل شد.
او در نهایت تیمی از افراد را استخدام کرد و کار شاقی به آن ها سپرد. او از آن ها خواست که تصاویری از نشان دادن زمان یا ساعت در آثار مختلف پیدا نمایند. همین کار و تدوینش بیش از سه سال زمان برد. اکنون این کار کریستی مارکلی مورد توجه گالری ها و موزه های بسیاری است. حقیقتا نگارنده این خطوط نمی داند که این کار مارکلی ارزشش را داشت یا نه؟ در هر صورت کاری ساخته که می توان دیدنیش را نوعی مازوخیسم و خودآزاری دانست. البته علاقه مندان جدی سینما ممکن است در لحظاتی از این اثر لذت ببرند. چرا که تصاویر مختلفی از آثار شاخص سینمایی در آن وجود دارد که یادآوری تک تک آن ها خوشایند است.
این ویدئو آرت از کنار هم قرار گرفتن 24 ساعت مونتاژ تشکیل شده که هر لحظه اش زمان را نشان می دهد. قاب های اثر هم از فیلم های سینمایی و برنامه های تلویزیونی گرفته شده است.
4. استان تباهی (Decasia)
- کارگردان: بیل موریسون
- بازیگران: مستند داستانی
- محصول: 2003، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.2 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 87٪
حقیقتا فیلم عجیب و غریب در این فهرست کم نیست. این یکی هم یکی دیگر از آن ها است. در این جا با اثری طرف هستیم که سفری می نماید به دوران صامت سینما. فیلم ساز در ظاهر در حال نمایش چگونگی از بین رفتن سلولوئیدهایی است که زمانی فیلم ها روی آن ها ضبط می شد. انگار او در حال زاری برای دورانی از دست رفته است که اگر دیر بجنبیم، برای همواره اثری از آن باقی نخواهد ماند. پس در نگاه اول گویی با فیلمی سر و کار داریم که از اهمیت بازسازی فیلم های قدیمی می گوید. اما کار جناب بیل موریسون فقط این نیست.
او تمایل دارد به وسیله نمایش این فرایند به خود زندگی انسانی هم برسد و کمی درس اخلاق آن لا به لا بگنجاند. باور بفرمایید که گاهی این کار زیاده وری است و اگر دنبال اثری در فهرست 10 فیلم درباره سلامت روان می گشت که بخواهد به زور و از خلال آثار مختلف سینمایی که هیچ کدام صدا هم ندارند، شما را به دورانی پر شکوه پرتاب کند اما اجازه ندهد که فقط از دیدنی آن موقعه و آثارش لذت ببرید، استان تباهی راست کار شما است.
حقیقتا حین دیدنی اثر گاهی این تصور به وجود می آید که کاش فیلم ساز به جای پرداختن به حواشی کمی به خود آن فیلم ها بها می داد و دست از سر ما برمی داشت. اما خب اگر چنین بود، این فیلم سر از این فهرست در نمی آورد تا شما را به سمت جنون هل دهد و اعصابتان را به هم بریزد. باید چیزهای دیگری هم داشته باشد. البته بعضی از کارهای فیلم ساز هوشمندانه است؛ این که او کوشش نموده از کنار هم قرار دادن تصاویر مختلف از آثار مختلف، قصه ای تازه بسازد، کار ارزنده ای است اما واقعا چه نیازی به چنین کاری است. در واقع او تصاویر کارهای مختلف دیگران را کنار هم قرار داده و فیلم تازه ای ساخته که هر لحظه از اثری به اثر دیگر کات می خورد و مثلا قرار است که روایت واحدی را در بر گیرد.
اما باور بفرمایید دیدنی فیلم از جایی به بعد واقعا کار مسئله ای است. اصلا چرا یکی باید حاصل دسترنج دیگران را چنین کنار هم قرار دهد که ما را عصبانی کند؟ چرا باید از قاب های دیگران استفاده کرد و فیلم خود را ساخت؟ احتمالا پس از دیدنی استان تباهی دیگر مانند گذشته به سینمای صامت نگاه نخواهید کرد.
کارگردان پلان ها و سکانس های فیلم های مختلف صامت را کنار هم قرار داده و داستانی تازه از دل آن ها بیرون کشیده است.
3. 5000 انگشت دکتر تی (The 5000 Fingers Of Dr. T.)
- کارگردان: روی رولند
- بازیگران: تامی رتینگ، هانس کانرید و ماری هیلی
- محصول: 1953، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 83٪
فیلم 5000 انگشت دکتر تی فیلم متعارف تری نسبت به اثر قبلی فهرست است. اجازه دهید برای لحظاتی از سینمای تجربی فاصله بگیریم و به سمت هالیوود حرکت کنیم. آن هم هالیوود دوران استودیویی که آثارش قصه محور هستند و سازندگان آثار مختلف کوشش می کردند داستان را بر هر چیز دیگری ارجح بدانند. در چنین چارچوبی روی رولند، کارگردان فیلم اثری درباره کابوس های بچه ای ساخته که در آن ها در کوشش است که عده ای کودک و نوازنده نابغه پیانو را نجات دهد.
همه این حرف ها به این معنی نیست که می توان به دیدنی 5000 انگشت دکتر تی نشست و لذت برد. اصلا چنین فیلمی در فهرست 10 فیلم درباره سلامت روان وجود ندارد. در این جا هم فیلم ساز به نحوی دیگر پیروز شده مخاطبش را عصبی کند و کاری کند که سلامت عقل خود را زیر سوال ببرد. از ابتدا تا سرانجام کودک حاضر در فیلم در هزارتویی از رویا و کابوس گرفتار آمده که هیچ سرانجامی ندارد. در این میان رنگ های تکنی کالر فیلم هم به جای آن که باعث ایجاد زیبایی شوند و به مخاطب آرامش دهند، روی اعصاب او راه می روند.
تصاویر گاه شاد و رنگارنگ اثر قرار نیست مخاطب را در دل یک رویای زیبا و پر از احساس غرق کند. بلکه کاملا برعکس؛ این فیلمی است درباره فرزندی که کابوس های ترسناک فراوانی دارد. در این جا با قصه کودکی طرف هستیم که پدر بالای سرش نیست. او معلم پیانوی خود را دوست ندارد؛ چرا که وی را رقیبی برای پدرش می داند. حال به سال ساخت فیلم توجه کنید. در آن دوران حضور زنان مستقل در آمریکا رو به افزایش بود و همین هم بعضی از هنرمندان را به واکنش واداشته بود. در چنین چارجوبی فیلم هایی این چنین هم ساخته می شدند که به تاثیر نبودن یا عدم حضور والدین بر زندگی بچه ها اشاره می کردند. حال دنیا هنرمندانه موسیقی و ترکیبش با کابوس های کودک حاضر در قصه، تبدیل به فیلمی شده که هر لحظه دیدنگرش آرزو می نماید کاش زودتر تمام شود.
البته اگر فکر می کنید که این به معنای بد بودن فیلم است، سخت در اشتباه هستید. اصلا قصد سازندگان همین بوده که مخاطب را با حال بد از سالن سینما به بیرون بفرستد. در این میان قاب بندی ها و دکورهای فیلم هم به فیلم برداری و نورپردازی و رنگ بندی اثر یاری نموده تا با یکی از برترین فیلم های فهرست 10 فیلم درباره سلامت روان طرف شویم. به ویژه که فیلم 5000 انگشت دمتر تی بسیار به تفاسیر روانشناختی آن هم از جنس فرویدی راه می دهد.
کودکی در حال یاد گرفتن پیانو از یک معلم موسیقی است. او مدام کابوس می بیند. در کابوس هایش در حال نجات بچه هایی دیگر مانند خود است. البته نوازنده های پیانو نابغه هم در این کابوس ها حضور دارند. چرا که این کودک دل خوشی از معلم پیانویش ندارد. او تصور می نماید که این معلم قرار است با مادر بیوه اش وارد رابطه شود و این به معنای قرار گرفتن معلم در جایگاه پدر است …
2. زوال عقل (Dementia)
- کارگردان: جان پارکر
- بازیگران: آدرین برت، برونو و سوتا و بن رزمن
- محصول: 1955، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 75٪
تصور کنید که به دیدنی داستان زنی نشسته اید که در وسط شهر لس آنجلس، آن هم در یک شب تاریک به مشکل برخورده است. فیلم هم هیچ دیالوگی ندارد و باید مدام با کابوس ها و ترس های زنی طرف شوید که معلوم نیست در جستجوی چیست. فیلم زوال عقل از المان های سینمای ترسناک روانشناختی و البته کلیشه های سینمای نوآر برای ساختن دنیایی دیوانه وار استفاده نموده که هیچ چیزش سر جایش نیست.
مانند تمام فیلم های فهرست 10 فیلم درباره سلامت روان این یکی هم کوشش می نماید شخصیت اصلی خود را در هزارتویی از خیال و واقعیت قرار دهد و دیدنگر را وادارد که تشخیص دهد کدام به کدام است. در چنین چارچوبی قطعا با اثری طرف هستیم که قصد بر هم زدن حال و هوای مخاطبش را دارد. البته فشار روانی وارد شده به شخصیت زن آن قدر زیاد است و شکل تعریف کردن داستان آن قدر دور از انتظار، که قطعا این مخاطب نسبت به سلامت روان خود شک می نماید.
اگر حوصله داشتید و توانستید فیلم را تا به سرانجام ببینید، متوجه خواهید شد که تجربه یکه ای را پشت سر گذاشته اید. چرا که این فیلم در ظاهر قصه گو، در پی ساختن دنیای پر از کابوس است که گویی تقدیر و سرنوشتی شوم پدیدش آورده است. بدون دیالوگ بودن فیلم هم عامل دیگری است که باعث می شود دیدنگر احساس کند که فیلمی متفاوت را به دیدن نشسته است. اصلا ترکیب این دو عامل با هم خیابان های لس آنجلس و کوچه پس کوچه هایش به جهنم تبدیل نموده است.
در چنین چارچوبی به وسیله نام فیلم هم می توان حدس زد که با چه اثری طرف هستیم؛ در این جا زنی در مرکز قاب واقع شده است که انگار عقلش را از دست داده یا تحت فشار در حال دیوانه شدن است. فیلم ساز هم به جای این که به عنوان ناظر بی طرف قصه را تعریف کند یا این که کوشش کند از شخصیت فاصله بگیرد، به او نزدیک شده و قصه را از زوایه نگاهش پیش می برد. در چنین قابی است که باید هم با اثری دیوانه وار سر و کار داشته باشیم که سر از فهرست 10 فیلم درباره سلامت روان درمی آورد و البته مانند زن توانایی گفتن کلامی بر زبان ندارد. از سوی دیگر می توان این فیلم را در نقطه مقابل فیلم قبلی فهرست قرار داد و آن را در جهت دفاع از حقوق زنانی دانست که کوشش می نمایند مستقل زندگی نمایند.
از همه این موارد گذشته آن چه که مخاطب را بیش از همه تا حد جنون پیش می برد، معین نبودن چرایی پشت اتفاقات است.
زنی در اتاق هتلش از یک کابوس بیدار می شود. او سراسیمه لباس می پوشد و از هتل بیرون می زند. مقصدش معین نیست و نمی داند که باید چه کند. وارد کوچه تاریک و خلوتی می شود که شخصی در آن به وی حمله می نماید و …
1. تمیز، تراشیده (Clean, Shaven)
- کارگردان: لاج کریگان
- بازیگران: پیتر گرین، آلیس لویت و مگان اوون
- محصول: 1993، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 91٪
فیلم اول فهرست یک راست سراغ شخصیتی با بیماری اسکیزوفرنی رفته و کوشش نموده که روان آشفته او را به تصویر بکشد تا دیگر هیچ جایی برای شک و شبهه باقی نماند که این یک فیلم درباره سلامت روان است که ساخته شده که مخاطبش به عقل خود شک کند و سلامت روانش را زیر سوال ببرد. اصلا همین که فیلم ساز مانند فیلم قبلی فهرست به جای دوری از شخصیت، به وی نزدیک شده و کوشش نموده که قصه را از زاویه نگاه یک آدم مبتلا به اسکیزوفرنی تعریف کند باعث شده که سر از صدر این فهرست درآورد. البته که توانایی فیلم ساز در ساختن این دنیا هذیانی و مالیخولیایی، بیش از هر چیزی در اقبال نسبت به آن تاثیر دارد.
محال است که در حین دیدنی فیلم چند مرتبه ای تصمیم به قطع کردن و ادامه ندادنش نگیرید. این بالاخره اثری است دیوانه وار. فیلم ساز هم معین است که مدت ها درباره فکر یک آدم این چنینی تحقیق نموده و کوشش داشته که فیلمی نزدیک به واقعیت بسازد تا مخاطب هم تجربه ای نزدیک به واقعیت را پشت سر گذارد. برای رسیدن به چنین دستاوردی طبعا باید این موضوع را که ممکن است فیلمش مخاطب دل نازک را پس بزند، به جان خرید.
نکته دیگری که باعث می شود دیدنی فیلم به تجربه تلخی تبدیل شود کوشش شخصیت اصلی برای عاقل ماندن است. در آثار بسیاری با روان آشفته شخصیت ها طرف هستیم. همین که شخصیت از این روان نژندی مطلع شود، همه چیز بیشتر به هم می ریزد؛ چرا که رفتارش برای عاقل ماندن و رفتار درست بیشتر او را دیوانه جلوه می دهد. در چنین قابی تصور کنید که درون فکر شخص هم قرار دارید و فیلم ساز پیروز شده ترجمان تصویری مناسبی برای نمایش دادن و ترسیم فکریات این مرد درست کند. چنین است که فیلم تمیز، تراشیده در صدر فهرست 10 فیلم درباره سلامت روان قرار می گیرد.
در این میان و با هر چه جلوتر رفتن فیلم، داستان پیچیده تر می شود. از جایی به بعد کوشش های مرد برای عاقل ماندن به جستجوی او برای یافتن دختر گمشده اش گره می خورد. حال مخاطب در می ماند و نمی داند که آیا این دختر اصلا وجود خارجی دارد یا نه؟ از سویی کوشش های دیوانه وار مرد دیدنی فیلم را به یک تقلای تمام نشدنی تبدیل می نماید و از سوی دیگر مخاطب دلش برای دختری که حتی از وجودش اطمینان ندارد، می سوزد. حلاصه که هیچ فیلمی بهتر از اثری که شخصیت اصلی آن از عدم سلامت روان رنج می برد، برای قرار گرفتن در صدر چنین فهرستی مناسب نیست. بازی پیتر گرین هم در ساخته شدن درست این فضا بی تاثیر نیست.
مردی از یک اسکیزوفرنی حاد رنج می برد. او بعد از تشخیص بیماری خود کوشش می نماید که با آن مبارزه کند و اجازه ندهد که بیماری بر او غلبه کند؛ چرا که باید دختر گمشده اش را پیدا کند و در صورت غلبه بیماری برای همواره او را از دست خواهد داد …
منبع: Faroutmagazine
منبع: دیجیکالا مگ