اسدالله عسگراولادی که بود؟ ثروت واقعی اش چقدر بود؟
به گزارش دانشنامه آریایی، وب سایت خبر آنلاین: اسدالله عسگر اولادی، سیاستمدار و فعال مالی ایرانی، دیروز دار فانی را وداع گفت. وی جز اولین حلقه ای است که به اجازه امام خمینی (ره) مسئولیت اتاق بازرگانی را در ابتدای انقلاب اسلامی عهده دار شد. اخبار فراوانی پیرامون ثروت عسگراولادی منتشر می شد تا جایی که یک دهه قبل نام وی را در فهرست پولدارترین تاجران ایرانی قرار دادند.
وی البته هیچ گاه از صحبت درباره زندگی شخصی اش امتناع نمی کرد. به صراحت درباره راه پولدار شدنش سخن می گفت و البته جوانان را همیشه به کوشش و کار و کوشش دعوت می کرد.
وی که به تاجری متشرع شهرت داشت، وقتی درباره شکل کار کردنش شرح می داد، می گفت که هیچ گاه از بانکی وام نگرفته است و هیچ گاه نیز بیش از یک هفتم سرمایه اش را به کسی نسیه نمی دهد چرا که فکر ورشکستگی را می نماید.
تاجر ایرانی که بر خودروی آخرین سیستم سوار می شد و در خیابان فرشته زندگی می کرد، قیمت زیره در جهان را مشخص می کرد. وی در کار تجارت پسته، زیره، بادام و خرما بود. اسدالله عسگراولادی به گفته خودش در سن 12 سالگی وارد بازار شد و تا آخرین روز های زندگی نیز کار کرد. به این ترتیب از سال 1324 به شکل حرفه ای وارد بازار کار شده است.
عسگراولادی از زبان خودش
درباره زندگی شخصی اش گفته است: من اسدالله عسگراولادی هستم و سال 1312 در تهران متولد شدم. خانواده ام متدین و در سطح پایین جامعه بودند و با قشر ثروتمندان سروکار نداشتند.
شغل پدرم پیشه وری بود و مغازه عطاری داشت. ما سه برادر بودیم که هر سه از سن 12 ـ 13 سالگی کار در بازار تهران را آغاز کردیم. روز ها کار و شب ها درس. پس از گذراندن کنکور در رشته ادبیات پذیرفته شدم، اما عصر هایی که فرصت داشتم به دانشکده اقتصاد هم می رفتم، چون ساختمان های دانشکده مقابل هم بود. گاهی سر کلاس های دانشکده حقوق هم می رفتم.
آن زمان رفتن به سایر دانشکده ها آزاد بود و مثل امروز کنترل و حراست هم در کار نبود. کارم را از صفر آغاز کردم. اولین حقوقی که در دوره شاگردی گرفتم روزی 2 ریال بود که می شد ماهی شش تومان. کوششم شبانه روزی و کار سخت بود. اولین تجارتم را با خرید یک کیسه کنجد به قیمت 53 تومان از بازار تهران آغاز کردم و آن کیسه کنجد را به نانوایی سر محل به قیمت 70 تومان فروختم و این اولین سود من در تجارت بود.
این مربوط به سال 1327 است. تا سال 1334 کارمند بودم و در یک شرکتی کار می کردم که فعالیتش در زمینه صادرات بود. به صادرات علاقه مند شدم، اما پول نداشتم.
تنها دارایی ام خانه ای بود که در خیابان شهید مصطفی خمینی به مبلغ 5600 تومان خریده بودم. در آن خانه من و دو خواهر و پدر و مادرم زندگی می کردیم. اولین ماشینم که در سال 1333 خریدم یک فولکس به مبلغ 5900 تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار می خریدم و بین نانوا و بقال توزیع می کردم. سال 1334 تصمیم گرفتم تاجر شوم. به اتاق بازرگانی رفتم که کارت بازرگانی بگیرم، اما سنم اقتضا نمی کرد. چون حداقل باید 24 ساله می بودم.
چرا زیره را دوست داشت؟
نایب رئیس اتاق وقت طبق قانون می توانست مرا امتحان کند. مرحوم عبدالله توسلی مرا پیش او فرستاده بود. یادم نمی رود 20 سوال از من کرد درباره ارز کشورها، حمل جنس و غیره. من به تمام سوالات جواب دادم و آن نایب رئیس به معرف زنگ زد و گفت: این باید جای من بنشیند. 25 سال بعد جای او نشستم. 2 سال بعد با قسط و تخفیف حجره ای به مبلغ 4 هزار تومان خریدم و رشته خشکبار را انتخاب کردم و هنوز بعد از 54 سال (این مصاحبه در سال 1390 صورت گرفته است) در همین رشته هستم.
زیره سبز را بسیار دوست داشتم. چون هم سرمایه کمی می خواست و هم قیمتش ارزان بود. از کار در داخل خوشم نمی آمد می خواستم صادرات داشته باشم. کار را در سال 1336 و از صفر با صادرات زیره آغاز کردم و قسطی پنج تن زیره خریدم. اولین مشتری ام در صادرات سنگاپور بود. با تمام جهان به وسیله اتاق های بازرگانی شان مکاتبه کردم و دنبال خریدار گشتم. اولین معاملاتم با نیویورک سال 1330 آغاز شد. نیویورک از دیرباز تاکنون بورس زیره بوده و هست. کوشش کردم و سفرهایم آغاز شد و روزی رسید که دیکته کننده قیمت زیره در جهان و ایران شدم.
دوشنبه ای نبود که بازار ادویه نیویورک که زیره هم زیرمجموعه آن است باز گردد و نرخ شرکت من ـ حساس ـ روی میز نرود و معاملات آغاز بگردد. اما سال های واقعا سختی بود. در سال 1347 به صادرات دو قلم دیگر خشکبار شامل پسته و کشمش رو آوردم. پسته کار بزرگی بود و پول سنگینی می خواست. من پول نداشتم، اما چون در بازار آبرو داشتم و خوش حساب بودم به من نسیه می دادند و هنر من این بود که یک ماهه آن جنس را به خارج می فروختم و پولش را می گرفتم. این هنر خوش حسابی من عامل موفقیت من در بازار پسته بود.
سال 1343 اولین انبارم را در خیابان تختی تهران خریدم و کارخانه زیره حساس را در مشهد تاسیس کردم که هنوز هم هست، هر سال که سودی می بردم انبار و دفتر و خانه و ملک می خریدم. در سرای امید که روزی درآن حجره قسطی خریده بودم تمام دفاتر همسایه را خریدم.
فرشته زندگی می کنم
بعد ها البته در مصاحبه هایش از میزان ثروتش نیز سخن گفته است. وی تایید می نماید که در فرشته زندگی می نماید و سال ها قبل، وقتی پراید بیست میلیون تومان بود، می گفت اگر پراید بیست میلیون می ارزد من حق دارم بنز 90 میلیونی سوار شوم.
سال گذشته در گفتگویی با یک روزنامه درباره ثروتش گفته بود: بعضی ها می گویند من هفتمین فرد ثروتمند ایران هستم حتی بعضی دیگر می گویند چهارمین ثروتمند ایرانی هستم. اما من هفت هزارمین ثروتمند هم نیستم. بعضی به وی لقب ثروتمندترین مرد ایران را داده بودند، اما شرحات وی درخصوص ثروتش همیشه جذاب و خواندنی بود.
وی گفته است: در تمام تهران یک انبار دارم، یک دفتر کار دارم و یک خانه. البته قیمتشان بالاست. خانه ام خیابان فرشته است. انبارم بزرگ ترین انبار تهران است. این ها را دارم، اما نمی توانم بگویم این افسانه سازی ها (درباره ثروتم) درست است
سرمایه گذار نه سرمایه دار
اسدالله عسگراولادی در همان مصاحبه اضافه می نماید: من سرمایه دار نیستم. ولی سرمایه گذار هستم. پول دارم، ولی نه به آن اندازه که می گویند. غنی هستم، ثروتمند نیستم. ولی محتاج به کسی هم نیستم. در تمام تهران یک انبار دارم، یک دفتر کار دارم و یک خانه. البته قیمتشان بالاست. خانه ام خیابان فرشته است. انبارم بزرگ ترین انبار تهران است. این ها را دارم، اما نمی توانم بگویم این افسانه سازی ها (درباره ثروتم) درست است. هیچ وقت هم جلوی قاضی نایستاده ام. نه محاکمه شده ام نه کسی را پای میز محاکمه کشانده ام. اگر طلبکار بودم یا گرفته ام یا بخشیده ام. به هر حال من تکاثر ثروت ندارم.
سال 1390 نیز در گفتگویی درباره میزان ثروتش گفته بود: من از کم به زیاد رسیدم. مثالش خانه هایم است. اولین خانه ام را 5600 تومان، دومی را 33 هزار تومان، سومی را از درخشش وزیر فرهنگ شاه معدوم 140 هزار تومان، چهارمی را 500 هزار تومان و پنجمی را 140 میلیون تومان خریدم که الان در آن ساکن هستند. اکثر این خانه ها را هنوز دارم آن ها را اجاره داده ام و هیچ یک را نفروخته ام. وجوهات شرعی و ... اقتصادیات هایم را داده ام. هرگز با دارایی چانه نمی زنم.
انفاق می کنم. مسجد و درمانگاه و مدرسه می سازم و خدا به من یاری نموده است. من هیچ اقتصادی در خارج کشور ندارم. فقط دفاتری در هامبورگ، دبی و لندن دارم که دفاتر تجاری ام هستند. من افتخار می کنم که میلیاردر هستم. همان خانه 5600 تومانی امروز بیش از 5/1 میلیارد تومان می ارزد. پس میلیاردر شدن کاری ندارد. خانه ای که 140هزار تومان خریدم امروز یک میلیارد تومان می ارزد، خانه دیگرم در خیابان ولیعصر 1300 متر مساحت دارد و حساب کنید چقدر می ارزد. چرا بگویم گدا هستم؟
منبع: برترین ها